به نام اهورامزدا دادار یکتا

نیایش کوروش بزرگ

ای اهورامزدا!تو چرا مادرم ماندانا را آنقدر زود از ما گرفتی؟آخر ما چه کار کرده بودیم؟فکرم مانند جوی آبی است که در حال طغیان و سرکشی است!تو می توانی کمکم کنی ای اهورا!کمبوجیه پدرم در غم مادرم می سوزد ای اهورا!آسمان ذهنم تیره شده و گرد و غبار جلوی دیدم را گرفته است.ای ماندانا!مادرم چرا اینقدر زود از پیش ما رفتی و ما را تنها گذاشتی؟ آیا نمی دانی که ما چه قدر تو را دوست داریم و تنهایی تو زانوی ما را می شکند!ای مهر،ای میترا،ای سروش،ای آناهیتا و ای ایزدان(فرشتگان)پاک مرا کمک کنید که غم مرا نشکند و این غم ایمانم را سست پایه نکند.تو می توانی ای اهورامزدا ی پاک!

آنگاه از طرف خداوند بزرگ مرتبه به کوروش بزرگ ندا آمد:

ای کوروش!بنده ی مخلص من،تو بزرگتر از آن هستی که با یک غم زانوانت سست شود و ایمانت بی پایه گردد.من همانا بزرگترین رحمت ده و بزرگترین بنده پرور هستم.بدان ای کوروش که قبل از تو انسانهای پاکی مثل تو بودند و بعد از تو نیز خواهند بود.بدان به آنان کمک کردم و به تو نیز کمک می کنم.ای کوروش!مادرت در وهیشتم مین است و تو نیز بعد از این دنیا به دیار باقی خواهی رفت و در بهشت من جایی خواهی یافت.ای کوروش!به خودت بیا و راه درست را پیدا کن،من به تو یاری می دهم که به بزرگترین انسان زمان خود و در آینده نیز در آینه ی زندگی انسانها باشی.اوج شکوه و اوج عزت برای بنده ی مخلص من، کوروش.

بعد از چند سال که کمبوجیه پدر کوروش بزرگ در جنگی کشته می شود:

ای اهورای بزرگ!ای خدای من!ای ایزدان پاک(فرشتگان بزرگ) چرا مرا در غم فرو می برید؟مگر تو اهورامزدا ی بزرگ نبودی که به من گفتی که این غم ها پایانی زیبا دارد؟آخر غمهای من که تمامی ندارد.آه و آه که این دنیا با غم پیوند خورده است و خلاصی از آن فقط با مردن و مرگ پایان دارد.ای کمبوجیه!پدرم به پاخیز که سربازان تو در حال جنگند.بلند شو و لبخندی بزن و بگو فقط این یک شوخی بود.بلند شو ای کمبوجیه!پادشاه پارس.پدر کوروش!کسی که با دختر آرشتی وایگا ازدواج کرد و به طور معجزه آسایی پسر آنها زنده ماند.اشکهایم پایان نمی پذیرد مگر با مرگ.آزادی ام با مرگم پیوند خورده است.

آنگاه برای دومین بار برای غم کوروش بزرگ از طرف خداوند ندایی آمد:

آیا خدایت نبود که به تو گفت ای کوروش!بنده ی مخلص ما دستهایت را به زانوانت بگیر و بلند شو؟آیا خدایت نبود که به تو گفت غمهایت را پایانی خوش می دهم و تو را به اوج عزت و بلندای آسمان می رسانم.عشقت پاک و روحت پاک و زندگی ات پر از اتفاقات جالب است.پس بدان ای بنده که ما بندگانمان را به سختی می آزماییم و آنگاه آنان را به اوج عزت می بریم.راهنمایی می کنیم آنانی را که راهنمایی بخواهند و آزادی می دهیم آنانی را آزادی بخواهند.

زمان مرگ کوروش بزرگ،مرد پاک و بزرگ و جاودان:

بدانید که من امروز به خاک سپرده می شوم و این بهترین لحظه ی عمر من است زیرا در این دنیا دیگر کسی را ندارم.پس برای من گریه نکنید و برایم دعا کنید.امروز احساس می کنم که شیرین ترین قسمت زندگی ام است که آن را مزه می کنم.به خاکم رشک مبرید.می دانم که همه ی انسانها روزی مرا می شناسند و به دیدارم می آیند.حال احساس می کنم که غمهایم پایان گرفته است.آری اهورامزدای بزرگ این وعده را به من داده بود.غمهایم پایانی خوش یافته است.حال احساس می کنم که لحظه ی مرگم فرا رسیده است.مرا به خاک بسپارید.و آنگاه کوروش بزرگ به پایان زندگی خوش و شیرین خود رسیده بود.

او رفت و ما را در غم خودش گذاشت.به فکر او روز ما شب می شود.پس دعا کنیم که همه ی غمهای ما این چنین پایانی داشته باشد.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: